دلتنگ
چهارشنبه, ۱۸ تیر ۱۳۹۳، ۰۵:۲۴ ق.ظ
یادمه قرار بود حرفای خودمو بزنم و شعر نذارم توی این وبلاگ.
حال عجیبی دارم. دلتنگ دلتنگ دلتنگ
دلتنگ حتی یک لحظه پیش.. تا سالهایی که مه گرفته تو ذهنم مونده. توی فضای معلقی هستم که انگار پاش به زمین نمیرسه از بس بادکنک خیال اونو بالا کشیده.
دلم تنگه! تنهایی مثله ایدرز میمونه کمی! خودش زیاد کاری باهات نداره ولی میتونه یه دلتنگی ساده تورو از پا دربیاره.
میتونی با یه صحنه دلت بگیره؛ دیگه باز نشه.
دلم تنگه و بارون نمیاد؛ هوا ابریه اما ابرا از هم دورن و بادم نمیاد.
دلم تنگه و خوابم نمیاد
د
- ۹۳/۰۴/۱۸