بازگشت پریشانی
شنبه, ۲۹ آذر ۱۳۹۳، ۰۹:۰۰ ب.ظ
آیا دعایی هست تا تسکین دلتنگی، یا ساحلی از می برای مرگ هوشیاری؟ تو را مدفون به زیر روز ها کردم ولی اکنون که میبینم تو را.. دگر مرا از تو گریزی نیست، شبیه گنج در چشمم، نظر دیگر نمیشد بست.
مرا از تو گریزی نیست، اگر صد روز و ماه و سال به چشمت خیره باشم باز برای عاشقی زود است، تو را باید تماشا کرد.. فقط باید تماشا کرد. شبیه دیدن یک کوه من از شوق تو لبریزم.
به حدی کهنه زخمی تو برای این دل آشوب، که وقتی باز میگشتی دل از دلتنگیایش مرد
- ۹۳/۰۹/۲۹