کوتاه
چهارشنبه, ۲۴ دی ۱۳۹۳، ۱۲:۳۲ ق.ظ
دلیلی داشتم قبل تر ها برای نوشتن هام، برای احساساتم و برای خاطر تو این روز ها ارزش نوشته شدن داشت.
توی دین و زندگی سال دوم دبیرستان بود شاید که تعریفی از خود داشت که با اون وجود روح رو توجیح میکرد، و من بعد از این همه سال بیرون از ماجرا میتونم تعریفی از تو داشته باشم، تویی که در تمام این سال ها با وجود اینکه در قالب چند نفر جا گرفتی اما همیشه تو بودی! در حالی که شاید هیچ شباهت فیزیکی به هم نداشته باشن اما تو، همون تو بودی! و من تو را به این نام میخوندم! و برای تو نوشتم و زندگی با تو جریان داشت. و من میخواهم از اثبات تو به وجود عشق برسم!
برای کسی که عشق رو لمس کرده باشه اون هم از نوع پاکش زندگی چطور میتونه مثل قبل بشه؟ هرچقدر هم که دور خودت رو با مادیات دیوار بکشی باز هم دلی روشن داری به عشقی که فراتر از مرز های تن قرار داره.
- ۹۳/۱۰/۲۴