هم پرسه
سه شنبه, ۲۳ ارديبهشت ۱۳۹۳، ۱۱:۴۲ ب.ظ
تو با ماه از ابر سرک میزنی
با من گم گشته قدم میزنی
زمانی هست، زمان رو گم میکنم
غم هارو با خنده به هم میزنی
وقتی رسیدم به تو ساحل شبی
دست من و موج آ رو پس میزنی
از تو برام برکه ی خاطر زده
نم نمک از فاصله سر میزنی
ساعت من یخ زده رو لحظه ای
تا تو میای خونه و در میزنی
کاش نبودی تو فقط آرزو
لطمه به بیداری من میزنی
کاش که چشمان منم باز بود
روزایی که چشم به هم میزنی
باز دوباره صب و خورشید و نور
باز تو از پنجره پر میزنی...
بالاخره یه ترانه از خودم هم گذاشتم.
ببخشید یکم کودکانه ست و پر غلط
- ۹۳/۰۲/۲۳