قلعه ای عظیم

قلعه ای عظیم که کلید دروازه اش کلمه ی کوچک دوستی است.

قلعه ای عظیم

قلعه ای عظیم که کلید دروازه اش کلمه ی کوچک دوستی است.

پیام های کوتاه

خونه ی یاکریما

چهارشنبه, ۲۵ تیر ۱۳۹۳، ۰۷:۱۳ ب.ظ


امروز صبح هوا مثل قدیما بود. گنجشکا تو گلدون مادر بزرگ توی بالکن دونه میخوردن. موسی کوتقی (کبوتر) بین آجرای شکسته آشونه رو مرتب کردن و رفتن.صدای کلاغا از مسجد و پارک کنارش میاد و خورشید همون خورشید بود.

چشم بازکردم و صبحانه ی مادر بزرگ؛ شیرین بود داغ و خوش عطر، چایی و نون ، حرفای مادر بزرگ.

لیوان ها، پیازها، برنج و حبوبات، سبزی و.. خونه مثل هر سال هوای مراسم احیا داره، به مناسبت سالگرد پدر بزرگ حدود چهل سالی هست احیای فامیل شب بیست و یکم خونه ی مادربزرگ گرفته میشه. همیشه پر شر و شور و پر از کار واسه انجام دادن هست.
همسایه اومده کمک واسه پاک کردن سبزی و شاید خیلی کار دیگه که من سردرنمیارم. چه جالب که همسایه همشهری ما بود و بلند بلند سمنانی حرف میزد که چندان نه میفهمم و نه خیلی دلچسب بود برام گوش دادن بهش ولی یاد گذشته رو زنده تر میکرد. بین حرفاش هی سراغ قرآنی که پارسال بهم داد که ببرم نمایشگاه صحافی رو میگرفت و من که جوابی نداشتم برای بدقولی و کم حوصله بودن خودم به این فکر میکردم من مگه سه تا قرآن به این ندادم و خودش تشکر نکرد و بیخیال شد، چرا هر وقت منو میبینه اینو میگه هی!!
مادر بزرگ هم نیش خند میزنه و هم زیر لب احتمالا بسیار ریز و درشت نثارش میکنه..
وسط صبحانه و حرفای همسایه احساس میکنم مادر بزرگ خوابید..

مادر بزرگ خوابید؛ هنوز هم خوابه و هنوز هم...
حتی وقتی من نشسته ام اینجا و دستم سرد، قلبم سرد و چشمام گرمای تمام اون هارو گرفته به خودش.

مادر بزرگ امشب احیا دارن شبپره ها کنار گل ها گوشه ی بالکن..
برگرد این بارم.. برگرد!
سدی دارم پشت پلکم که باور داره برمیگردی و نمیشکنه. گرم میشه و سرخ اما میخنده. بیا یه احیای دیگه! بمون واسه خاطر تخمه های آفتابگردون. برای برگشتن یاکریما، واسه غذای گنجشکا واسه خاطره چشمای من، که دیگه نمیتونه بنویسه. و قلبم نمیتونه فکر کنه دیگه باید آروم تر میشدم و یادم نبود غصه فقط با فراموشی آروم میشه و تکرارش بغض آدمو میشکنه.. و بدترین نوع شکستن توی تنهاییست.. شما این کارو نکنید، چشم راستم نشتی داشت از کودکی..

  • David_AI

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی