قلعه ای عظیم

قلعه ای عظیم که کلید دروازه اش کلمه ی کوچک دوستی است.

قلعه ای عظیم

قلعه ای عظیم که کلید دروازه اش کلمه ی کوچک دوستی است.

پیام های کوتاه

روایت ناتمام یک فصل معلق

شنبه, ۴ مرداد ۱۳۹۳، ۱۱:۰۷ ب.ظ


برف می‌بارید...

جای پاها تازه بود اما

برف می‌بارید

باز می‌گشتم

برف می‌بارید

جای پاها دیده می‌شد، لیک

برف می‌بارید

باز می‌گشتم

برف می‌بارید

جای پاها باز هم گویی

دیده می‌شد ‌لیک

برف می‌بارید

برف می‌بارید، می‌بارید، می‌بارید.

جای پاهای مرا هم برف پوشانده‌ست.

  • David_AI

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی